تشکیکلغتنامه دهخداتشکیک .[ ت َ ] (ع مص ) به شک افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). در گمان افکندن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در شک افکندن کسی را. (غیاث اللغات ). در شک انداختن . (آنندراج ). || (اصطلاح منطق ) تشکیک در لغت به معنی شک و تردید است و به این معنی اس
تشکیکفرهنگ مترادف و متضاد۱. تردید، شبهه، شک، ظن، گمان ≠ یقین ۲. به شبهه افکندن، به شکانداختن، شک آوردن ≠ یقین کردن
تسککلغتنامه دهخداتسکک . [ ت َ س َک ْ ک ُ ] (ع مص ) زاری کردن . (منتهی الارب ). زاری کردن و تضرع نمودن . (ناظم الاطباء).
تشققلغتنامه دهخداتشقق . [ ت َ ش َق ْ ق ُ ] (ع مص ) شکافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شکافته شدن هیزم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مطاوعه ٔ تشقیق ؛ شکافته شدن هیزم . (از اقرب الموارد): و حال زهره فی تشققه کحال السوسن فی اول انفتاحه . (ابن
تشقیقلغتنامه دهخداتشقیق . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بشکافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکافتن هیزم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هیزم و جز آن شکافتن . (آنندراج ). || سخن را به نیکوروش بیرون آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخن را نیکو بیرون آوردن . (آنندراج ). سخن
تشککلغتنامه دهخداتشکک . [ ت َ ش َک ْ ک ُ ] (ع مص ) بگمان افتادن . (تاج المصادر بیهقی ). گمان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شک افتادن . (تاج المصادر بیهقی ). گمان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شک افتادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شک کردن در امری . (از اقرب الموارد).
اخلاقناگراییamoralismواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی که شیوههای حاکمیت اخلاق بر زندگی انسان را مردود میداند یا به آن بیاعتناست و در ضرورت زندگی اخلاقی تشکیک میکند
بازبینی ویدئوییvideo check,video reviewواژههای مصوب فرهنگستانبازپخش ویدئوی یک صحنه از مسابقه بهمنظور رسیدگی به اعتراض سرمربی یا ورزشکار به نظر داور یا برای رفع تشکیک داوران یا حتی بهعنوان مرحلهای از داوری
بشک افکندنلغتنامه دهخدابشک افکندن . [ ب ِش َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بتردید و دودلی انداختن . تشکیک . (تاج المصادر بیهقی ). ریب . (ترجمان القرآن ).
تواطولغتنامه دهخداتواطؤ. [ ت َ طُءْ ] (ع مص ) توافق . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). موافقت و سازواری و اتفاق کردن بر امری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با همدیگر موافقت کردن . (آنندراج ). اتفاق کردن . همداستان شدن . سازواری بر... موافقت بر... اتفاق در... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || لفظی را
ناباوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ناباوری، عدم اعتقاد، عدم قبول، نظر مخالف تشکیک، سوء ظن، بدبینی تکذیب، نفی، انکار دگراندیشی، دیگراندیشی، ضدیت، بدعت، لامذهبی بوالهوسی، بیثباتی عدم قطعیت، عدم اطمینان