تبذیرلغتنامه دهخداتبذیر. [ ت َ ] (ع مص ) پراکندن مال به اسراف . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مال به اسراف نفقه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). مال بسیار نفقه کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بی اندازه خرج کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هو تفریق
تبذیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اتلاف، اسراف، بیهودهخرجی، پراکندن، تفریط، زیادهروی، فراخدستی، گشادهبازی، ولخرجی ۲. بیهوده خرج کردن، اسراف کردن، زیاد خرج کردن ۳. پراکندن
تبذرلغتنامه دهخداتبذر. [ ت َ ب َذْ ذُ ] (ع مص ) تبذر چیزی از دست کسی ؛ پراکنده شدن آن . (از اقرب الموارد) : چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبودبصد خزینه تبذر بدانگی استقصا. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 5).</p
تبذیر کردنلغتنامه دهخداتبذیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ولخرجی کردن . اسراف کردن . باددستی کردن . گزاف خرجی کردن . رجوع به تبذیر و تبذر و اسراف شود.
تبذیر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ولخرجی کردن، اسراف کردن، بیهوده خرجی کردن، گشادبازی کردن ۲. افراط کردن، زیادهروی کردن
تبذیر کردنلغتنامه دهخداتبذیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ولخرجی کردن . اسراف کردن . باددستی کردن . گزاف خرجی کردن . رجوع به تبذیر و تبذر و اسراف شود.
تبذیر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ولخرجی کردن، اسراف کردن، بیهوده خرجی کردن، گشادبازی کردن ۲. افراط کردن، زیادهروی کردن
تبذیر کردنلغتنامه دهخداتبذیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ولخرجی کردن . اسراف کردن . باددستی کردن . گزاف خرجی کردن . رجوع به تبذیر و تبذر و اسراف شود.
تبذیر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ولخرجی کردن، اسراف کردن، بیهوده خرجی کردن، گشادبازی کردن ۲. افراط کردن، زیادهروی کردن