باژهلغتنامه دهخداباژه . [ ژِ ] (اِ) باج . خراج . باژ. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فاژ. خمیازه . فاژه . دهن دره : تو زر داری و من سخن عرضه دارم تو در باژه افتی و من در عطاسه .انوری .
باژهلغتنامه دهخداباژه . [ ژِ ] (اِخ ) نام سرداری که در زمان اردشیر دوم و در جنگهای بین لشکریان ایران و لاسدمونی بهمراهی راثین فرماندهی سپاه ایران را داشت . رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 2 ص 1104 شود.
باژهلغتنامه دهخداباژه . [ ژِ ] (اِخ ) ربرت باژه . ادیب انگلیسی متولد در دارلی بسال 1728 م . و متوفی در 1801 م . این مرد در پنجاه و سه سالگی شروع به نویسندگی کرد، از کتب عمده ٔ او جیمز والاس را میتوان نام برد.
بوژی کِشندهtractive bogie, motored bogieواژههای مصوب فرهنگستانبوژی موتورداری که چرخ- محورهای آن هریک بهتنهایی یا بهطور مشترک ازطریق یک جعبهدنده به حرکت درمیآید
بوژی موتوردارpowered bogie, motor bogieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بوژی که دارای نیروی محرک یا موتور است و معمولاً در قطارهای خودکِشَند به کار میرود
بوژیbogie 1, truckواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای شامل چهار یا شش چرخ که بهصورت جفت در زیر وسیلۀ نقلیۀ ریلی طویل نصب میشود و ازطریق لولایی مرکزی حرکت و انعطاف وسیلۀ نقلیۀ را در پیچها تسهیل میکند
بوژی خودفرمانself steering bogieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بوژی که از اتصال انعطافپذیر مجموعۀ چرخـ محورها با قاب بوژی تشکیل میشود و جهت محورها را با شعاع انحنای پیچ هماهنگ میکند