ولیلغتنامه دهخداولی . [ وَ لی ی / وَ ] (اِخ ) لقب پوریا پهلوان محمود. پوریای ولی . رجوع به پوریای ولی شود.
ولیلغتنامه دهخداولی . [ وَ ] (حرف ربط) مخفف ولیکن . صاحب المعجم گوید: اصل آن ولیک است و ولیک اصلش لیک . ولیک اصلش بیک به پارسی قدیم میرسد که امروز مهجورالاستعمال است . رجوع به
ولی کردن ( ((. کَ دَ)فرهنگ انتشارات معین[ ع - فا. ] (مص .) 1 - ولی قرار دادن . 2 - جانشین کردن . 3 - کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن .
ولی اﷲشاهلغتنامه دهخداولی اﷲشاه .[ وَ لی یُل ْ لاه ] (اِخ ) هفدهمین از سلاطین بهمنی گلبرگه از 929 تا 932 هَ .ق . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ولی کردن ( ((. کَ دَ)فرهنگ انتشارات معین[ ع - فا. ] (مص .) 1 - ولی قرار دادن . 2 - جانشین کردن . 3 - کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن .
ولی اﷲشاهلغتنامه دهخداولی اﷲشاه .[ وَ لی یُل ْ لاه ] (اِخ ) هفدهمین از سلاطین بهمنی گلبرگه از 929 تا 932 هَ .ق . (یادداشت مرحوم دهخدا).