آساندیکشنری فارسی به انگلیسیcheap, downhill, convenient, easy, effortless, effortlessly, facile, light, guts, handy, soft, open-and-shut, simple
آسانفرهنگ مترادف و متضاد۱. ساده، سهل ۲. میسر ۳. بیرنج، راحت ≠ بغرنج، دشوار، سخت، شاق، غامض، متعسر، مشکل
آسانلغتنامه دهخداآسان . (اِ) در بعض فرهنگها به معنی بنیان آمده است چنانکه آسال را نیز به همین معنی آورده اند و آن اشتباهی است که از غلط خواندن بیت ابوشکور دست داده است . رجوع به