انتظامیلغتنامه دهخداانتظامی . [ اِ ت ِ] (ص نسبی ) منسوب به انتظام . (فرهنگ فارسی معین ).- قوای انتظامی ؛ قوه هایی که حفظ نظم و آرامش مملکت بعهده ٔ آنهاست ، مانند ارتش و شهربانی و
انتظامیفرهنگ انتشارات معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به انتظام . ؛قوای ~ قوایی که حفظ نظم و آرامش مملکت به عهدة آن هاست مانند: ارتش ، شهربانی ، ژاندارمری .
اقدامات انتظامی مشکلگشاproblem-solving policingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اقدام پلیسی با این فرض که جرایم را میتوان ازطریق شناسایی مشکلات اجتماعی جُرمزا و برخورد با آنها مهار کرد
پاسیاریwatchman styleواژههای مصوب فرهنگستانروشی درخورتوجه در امور انتظامی که مشخصۀ آن دغدغۀ برقراری نظم در جامعه است و این دغدغه به نیروی انتظامی مشروعیت میدهد تا برای حفظ آرامش جامعه بهطور غیررسمی در
نظمایشmaneuverواژههای مصوب فرهنگستانتمرینی در نیروی انتظامی با هدف آزمایش و ارزیابی تجهیزات و رهنامه و راهکنش و فنون و کیفیت آموزش و آمادگی واحدها و کارکنان و فرماندهان