اعیانلغتنامه دهخدااعیان . [ اَ ] (ع اِ، ص ) ج ِ عَین . بزرگان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ِ عَین ، بمعنی شریف و گرامی قوم . (منتهی الارب
اعیانلغتنامه دهخدااعیان . [ اَ ] (اِخ ) نام موضعی است که ذکر آن در بیت زیر از گفته های عتیبةبن الحارث بن شهاب یربوعی آمده است :تروحنا من الاعیان عصراًفاعجلنا الالاهةأن تؤوبا.ای
اعیانفرهنگ مترادف و متضاد۱. اغنیا، ثروتمندان، دولتمندان ۲. اشراف، معاریف، نجبا، نخبگان ۳. اموالغیرمنقول، زمین
اعیانلغتنامه دهخدااعیان . [ اِ ] (ع مص ) بچشمه رسیدن درکندن چاه . (تاج المصادر بیهقی ). سوراخ کردن چشمه ٔ آب را، و نقب زدن در قنات . (ناظم الاطباء). حفر کردن تا بچشمه رسیدن : حفر
اعیانلغتنامه دهخدااعیان . [ اَ ] (ع اِ، ص ) ج ِ عَین . بزرگان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ِ عَین ، بمعنی شریف و گرامی قوم . (منتهی الارب
اعیانلغتنامه دهخدااعیان . [ اَ ] (اِخ ) نام موضعی است که ذکر آن در بیت زیر از گفته های عتیبةبن الحارث بن شهاب یربوعی آمده است :تروحنا من الاعیان عصراًفاعجلنا الالاهةأن تؤوبا.ای
دولتمندفرهنگ مترادف و متضاداعیان، پولدار، توانگر، ثروتمند، چیزدار، دارا، دولتیار، غنی، مالدار، متعین، متمکن، متمول، متنعم ≠ بیچیز، فقیر، ندار